علی کهنمویی دبیرکل سازمان مستقل بین المللی حقوق بشرامت واحده جهان اسلام مطرح کرد: جهان اسلام وحدت و همبستگی خود را طبق نص صریح قرآن و سنت پیامبر با جدیت دنبال
علی کهنمویی دبیرکل سازمان مستقل بین المللی حقوق بشرامت واحده جهان اسلام مطرح کرد: جهان اسلام وحدت و همبستگی خود را طبق نص صریح قرآن و سنت پیامبر با جدیت دنبال
علی کهنمویی دبیرکل سازمان مستقل بین المللی حقوق بشرامت واحده جهان اسلام مطرح کرد: جهان اسلام وحدت و همبستگی خود را طبق نص صریح قرآن و سنت پیامبر با جدیت دنبال
جرم : هر فعل یا ترك فعلی كه در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می شود.
دیه : دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به مجنی علیه یا به ولی یا اولیاء دم او داده میشود
مباشر جرم : کسی است که جرم را مستقیم و بدون واسطه انجام می دهد.
مسبب جرم : کسی است که جرم را غیر مستقیم انجام می دهد مثل : استفاده از حیوانات
معاون جرم : در تسهیل وقوع جرم موثر است . مثل : نگهبانی دادن باز کردن گاو صندوق و.......
شریک جرم : اجماع بیش از یک { دو نفر کمتر نباشد } نفر در ارتکاب جرم و شرکت هر دو در عملیات مجرمانه
زنا : عبارت است از اجماع مرد با زنی که ذاتا" بر او حرام است
قوادی : عبارت است از جمع و مرتبط کردن دو نفر یا بیشتر برای زنا یا لواط
قذف : نسبت دادن زنا یا لواط به شخص دیگری
اقرار :اگر شخصی خبری را اعلام کند که مفاد آن بر ضرر خودش و به نفع دیگری باشد اقرار نام دارد. به شخصی که اقرار می کند مقر گویند.اگر مفاد این خبر به نفع خودش وبه ضرر دیگری باشد ادعا واگر به نفع دیگری وبه ضرر شخص ثالثی باشد شهادت نام دارد
اقدامات تامینی:تدابیری است که دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم درباره مجرمین خطرناک اتخاذ می کند مانند نگهداری مجرمین دیوانه در تیمارستان
امور حسبی:به اموری گفته می شود که دادگاه ها باید بدون ملاحظه اینکه در مورد آنها اختلاف .مرافعه ای وجود پیدا کرده یا نه وارد زسیدگی واتخاذ تصمیم کنند.مانند رسیدگی به اموال متوفای بلا وارث،تعیین سرپزست برای دیوانه ای که ولی یا قیم ندارد.
باز پرس:مقام قضایی است که در وظیفه اش تحقیق از متهمین وانجام تحقیقات مقدماتی در پرونده های کیفری است.قبلا ًبه بازپرس مستنطق گفته می شد
اهلیت : عبارت است از شایستگی انسان برای دارا بودن یا اجرای حق و تکلیف
اماره:هر چیزی که حکایت از چیز دیگری داشته ودر پرونده های مدنی وکیفری ظاهرا ًجنبه کاشفیت از واقع دارد مانند تصرف شیئی که در ظاهر کاشف از مالکیت متصرف است.البته ممکن است خلاف آن نیز ثابت شود.برای مثال ممکن است شیئی که در تصرف الف است در مالکیت ب باشد که الف بطور امانی آن را در اختیار گرفته است.
التزام:تعهد کردن گاهی در قراردادها وجهی به عنوان وجه التزام آورده می شود که به منظور تامین خسارت عدم انجام تعهد یا تاخیر آن مقرر می شود
تمتع : عبارت است از این که شخص قانونا" شایستگی و توانایی بهره مندی و دارا شدن حقی را داشته باشد
استیفاء : عبارت از قابلیتی است که قانون برای افراد شناخته تا بتوانند حق خود را اجراء و خود را متعهد سازند
احوال شخصیه : عبارت از عناوینی است که سبب ظهور یا وجود ویژگی و حالاتی در شخص نسبت به شخص دیگر می شود که بر آن اثر قانونی مترتب شده است مثل : ازدواج
نکاح : عبارت است از عقدی که سبب رابطه زنا شویی بین دو جنس مخالف می شود
طلاق : عبارت است از انحلال نکاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد و نماینده قانونی او
بذل مدت:صرف نظر کردن زوج از ادامه اثر عقد نکاح در ازدواج موقت وپایان بخشیدن به آن را گویند
عده:مدتی که در آن مدت زنی که ازدواجش از طریق طلاق،وفات،فسخ نکاح یا بذل مدت منحل شده نمی توان شوهر دیگری اختیار کند
بالغ:دختری که به سن 9سال قمری ومردی که به سن 15سال قمری رسیده باشد
دارایی : تمام حقوق و تعهدات شخص اعم از مالی و غیر مالی
حجر : عبارت است از ممنوع بودن شخص از تصرف در بعضی یا تمام امور خود به منظور از حمایت از او به حکم قانون
سفیه : به شخص کبیری گفته می شود که عقل معاش ندارد و نمی تواند در معاملات مالی غبطه و مصلحت خود را رعایت نماید
حق عینی : حقی که شخص به طور مستقیم و بی واسطه نسبت به چیزی پیدا می کند و می تواند از آن استفاده کند
حق دینی : حقی است که شخص نسبت به دیگری پیدا می کند و به موجب آن می تواند انجام دادن کاری را از او بخواهد
عین : اموالی که وجود خارجی داشته و با حس لامسه قابل ادراک باشند
حق انتفاع : حقی که شخص از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاص ندارد می تواند استفاده کند.
آيين دادرسي : اسم مجموعهاي است از مقررات كه به منظور رسيدگي به مرافعات يا شكايات يا درخواستهاي قضايي وضع و بكار ميرود.
آئين دادرسي مدني : رشتهاي از حقوق داخلي هر ملت كه از سازمانهاي قضايي و قواعد راجع به دعاوي مدني بحث ميكند.
آئين نامه : الف ـ مقرراتي است كه مقامات صلاحيتدار مانند وزير يا شهردار و ... وضع و در معرض اجراء ميگذارند. ب ـ آئيننامه يا نظامنامه عبارتست از مقررات كلي كه توسط مراجع اجرايي قانون به منظور اجراء وظايف اجرايي و تحقق بخشيدن به آنها وضع شده باشد و شامل آئيننامههاي مصوب پارلمان نميباشد.
اباحه : چيزي به معني اجازة تملك يا ارتكاب فعل يا معرف و اخذ چيزي است.
ابراء : چشم پوشي اختياري بستانكار از طلب خود.
اتلاف : از بين بردن مال ديگري كلاً يا بعضاً به طوريكه فعل منشأ اتلاف بوسيلة خود فاعل، به هدف هدايت شده باشد.
اثاث البيت : اشياء منقولي كه مخصوص استعمال منزل است و يا جزء تجملات خانه ميباشد.
اثبات : مرحلة علم به چيزي را مرحلة اثبات آن چيز نامند.
اثم : عملي كه قانون آن را به قيد مجازات منع كرده باشد. در اصطلاحات فعلي آن را جرم گويند.
تصرف : عبارت است از اينكه مالي تحت اختيار كسي باشد و او بتواند نسبت به آن مال در حدود قانون يا بعدوان تصميم بگيرد.
تصرف عدواني: تصرفي است كه بدون رضاي مالك مال غير منقول از طرف كسي صورت گرفته باشد.
تضامن : در هر يك از دو مورد زير بكار ميرود: 1 در صورت تعدد بستانكاران كه هر كي از آنها حق مطالبه تمام تمام طلب را داشته باشند 2 در صورت تعدد بدهكاران كه بتوان تمام طلب را از هر يك از آنان مطالبه نمود.
تعرفه : صورت قيمت ارقام كالا.
تعزير: مجازاتي است كه داراي حداكثر و حداقل باشد، حداكثر آن در قانون معين است و حداقل آن باختيار قاضي است.
تعهد : عبارتست از يك رابطة حقوقي كه بموجب آن شخص يا اشخاص معين، نظر به اقتضاي عقد باشند عقد يا جرم يا شبه جرم يا بحكم قانون ملزم به دادن چيزي يا مكلف به فعل يا ترك عمل معيني به نفع شخص يا اشخاص معيني ميشوند.
تغليب : غلبه دادن يك جنس بر جنس ديگر بطور مجاز.
تفاسخ : مترادف اقاله است.
ذمه: حقي كه شخص بعهدة ديگري دارد.
عدالت : يعني ترك جرايم بزرگ و اصرار نورزيدن بر جرايم كوچك و رعايت مروت.
عرف : چيزي كه در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است عطف قانون به ما سبق: يعني حكومت قانون نسبت به وقايعي قبل از تاريخ وضع و نشر آن.
عقد : تعهد يك طرف بر قبول امري كه مورد قبول طرف ديگر باشد.
علت : امري است كه به محض وقوع آن چيز ديگري بدون اينكه تأخيري رخ دهد به دنبال آن واقع شود.
عوض : در معاملات معوض هر يك از دو موضوع مورد معامله را عوض نامند.
عين : اشياء مادي مستقل.
واخواست: اعتراض را گويند.
وارث: كسي كه از ديگري مالي را به ارث ميبرد.
وثيقه : مالي است كه وام گيرنده تحت يكي از صور قانوني آن را نزد وام دهنده ميگذارد.
وجوب : به معني لزوم عقد يا ايقاع.
وديعه : عقدي است كه به موجب آن يكنفر مال خود را به ديگري ميسپارد براي اينكه آن را مجاناً نگهدارد.
وصيت: اعمال حقوق مدني از طريق استخلاف.
وكالت :عقدي است كه به موجب آن, شخص به ديگري اختيار انجام عملي را به نام و به نفع خود ميدهد وكالت دهنده را موكل و وكالت گيرنده را وكيل نامند.